کد مطلب:298718 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:247

گروه ابوبکر، عمر و دیگر هم پیمانان آنها


گروه اول، ابوبكر، عمر و دیگر هم پیمانان آنها بودند. به طوری كه حضرت علی علیه السلام پس از بیعت مردم با ابوبكر، خطاب به او فرمود: به طوماری كه در خانه ی كعبه امضاء كرده بودید، وفا نمودید، كه اگر پیامبر اكرم به قتل برسد و یا از دنیا برود، خلافت را از ما اهل بیت بگیرید، ابوبكر گفت: از كجا می دانی، كسی از این موضوع با خبر نبود، حضرت علی علیه السلام فرمودند، ای زبیر، سلمان، ابوذر، مقداد، شما را به خدا قسم می دهم كه سؤال مرا پاسخ دهید آیا این سخن


را از پیامبر شنیدید كه این افراد (ابوبكر، عمر، ابوعبیده ی جراح [1] ، سالم غلام ابی حُذیفه [2] ، مُعاذ بن جَبَل [3] در میان خود طوماری نوشته اند و در آن هم پیمان شدند آنها پاسخ دادند آری پیامبر فرمود: ای علی آنها پیمان بسته اند كه بعد از من خلافت را از تو بگیرند و تو هم به پیامبر عرض كردی، چه دستوری دارید تا


به اجرای نقشه آنها انجام دهم، پیامبر فرمود: اگر یارانی پیدا كردید با آنها بجنگ و آنان را طرد كن و اگر یاری پیدا نكردی، بیعت كن و خونت را حفظ كن. [4] .

روایات متعددی از اهل سنت و شیعه اتحاد ابوبكر و عمر و احتمالاً ابوعبیده جراح عضو سوم را تأیید می كند و اینكه این سه نفر اهمیت و نفوذ چشمگیری در شرافت اسلام نوظهور و نیز در سیاست گروهی علیه اشرافیت مكه كسب كرده بودند.

از جمله: روایت جعفر بن عون از ابن ابی مُلَیْكَه كه گفت، شنیدم از عایشه سؤال شد ای ام المؤمنین، آیا رسول خدا، كسی را به جانشینی خود برگزید، گفت: ابوبكر را، سوال شده پس از آن چه كسی را، گفت: عمر، پرسیده شده پس از عمر چه كسی را گفت: ابوعبیدة بن جراح. [5] .

و از آنجا كه پس از بیعت مردم با ابوبكر علی علیه السلام از حق خود دفاع میكرد، ابوبكر گفت: من از پیامبر شنیدم كه فرمود: برای ما اهل بیت نبوت و خلافت جمع نمی شود، حضرت علی علیه السلام فرمود: آیا كسی از صحابه پیامبر با تو بود كه شهادت بدهد؟

عمر برخاست و با اشاره به ابوبكر گفت: خلیفه ی رسول اللّه راست می گوید، من


این كلام را از پیامبر شنیدم، بعد از عمر، ابوعبیده و سالم غلام ابی حذیفه و معاذ بن جبل گفتند: ما هم این كلام را از پیامبر شنیدیم، [6] ، و «عمر در حال احتضار متأسف بود، چرا ابوعبیده و سالم غلام ابی حذیفه، زنده نیستند تا یكی از آنها را به جانشینی خود برگزیند». [7] .

از جمله عواملی كه در بیعت ابوبكر و موفقیت این گروه مؤثر بود، عبارتند از: تعصب و روحیه ی خشن و تندخوئی، عمر كه زبانزده عام و خاص بود [8] و روش او محرك واقعی و نقش اساسی در پیروزی این گروه ایفاء نمود و در مقابل روش او، سخنوری، متانتِ رفتار، خویشتن داری و سیاستمداری ایوبكر، و اینكه از سابقین در اسلام بود [9] و خدمات ارزنده ای به پیامبر اسلام كرد و یار پیامبر در غار [10] به هنگام هجرت به مدینه بود.

- استناد ابوبكر به حدیث «الائمة من القریش» [11] انصار را از بدست آوردن مقام خلافت كاملاً ناامید ساخت.

- ورود قبیله ی اَسْلَم به مدینه برای خرید خواربار، كه عمر می گوید: «طایفه اسلم


به جماعت بیامدند وبا ابوبكر بیعت كردند، عمر می گفت: وقتی اسلمیان را دیدم از فیروزی اطمینان یافتم». [12] .

- اختلافات و رقابتهای دیرینه ی دو قبیله اوس و خزرج كه پس از معرفی سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج برای جانشینی پیامبر در مدینه، اوسیان حكومت و سلطه ی قریشیان را مطلوبتر و مفیدتر از قبیله خزرج رقیب خود دانستند و اُسَید بن حضیر یكی از رهبران اوس در سقیفه هنگامی كه ابوبكر به عنوان خلیفه معرفی شد، سریعاً با وی بیعت نمود. [13] .

- رقابتهای طایفه ای میان قریش خصوصاً مهاجرین كه پذیرفتن رهبری ابوبكر، مردی از تیره كم اهمیت بنی تیم بن مره را آسانتر ساخت. [14] .

- شركت اشخاص نظامی مشهوری چون، خالد بن ولید، عمرو بن عاص، سعد بن ابی وقاص و ابوعبیده جراح كه این گروه را از نظر ابهت نظامی تقویت می كرد. [15] .

- گزارش وقایع بیت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله توسط عایشه و حفصه (همسران پیامبر) [16] به ابوبكر و عمر كه در موفقیت این گروه مؤثر بود. و احادیث جعلی كه عایشه در كرامت ابوبكر و عمر شایع نمود [17] ، لعابی از مشروعیت بر این


حزب نقش زد كه در تحكیم سلطه ی آنان نقش مهمی ایفاء نمود.

- تنها ادعای انحصاری ابوبكر به جانشینی پیامبر، امامت نماز در حین بیماری پیامبر كه در این موضوع احادیث و روایات متعدد و متناقص در منابع سنت نوشته شده است. [18] .

به عنوان مثال: ابن سعد در «طبقات» از قول عایشه می نویسد: چون بیماری پیامبر صلی اللَّه علیه و آله سخت شد، فرمود: ابوبكر را بگویید با مردم نماز بگزارد، من گفتم: ای رسول خدا، ابوبكر مردی نازك دل است و چون قرآن بخواند بسیار می گرید اما پیامبر بار دیگر فرمود، ابوبكر را بگوئید تا با مردم نماز بگزارد، و من هم سخن خود را تكرار كردم، و پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود شما چون زنان اطراف یوسف هستید. [19] .

ابن سعد در روایتی دیگر از عایشه می نویسد: چون ابوبكر با مردم به نماز ایستاد، پیامبر از بستر بیماری برخاست وضو گرفت و به مسجد وارد شد فرمود، مرا كنار ابوبكر بنشانید و چنان كردند، و ابوبكر ایستاده به نمازِ نشسته پیامبر صلی اللَّه علیه و آله اقتداء كرد و مردم به نماز پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و ابوبكر اقتداء كردند و پیامبر صلی اللَّه علیه و آله همچنان نشسته بود. [20] اما همین مورخ قول عایشه را در روایتی دیگر نقض كرده است.

در این روایت چنین آمده است: عایشه می گوید، روزی پیامبر از اسب به زیر افتاد و بدنش صدمه دید و نشسته نماز گزارد و جملگی حاضرین در نماز نیز


نشسته به پیامبر اقتدا كردند، چون نماز به پایان آمد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: در نماز هر عملی كه امام انجام داد، مأموم نیز انجام میدهد اگر ركوع كرد شما هم ركوع كنید. اگر امام نشسته نماز گزارد شما نیز جملگی نشسته نماز بگزارید. [21] اما در روایت فوق اشاره شده بود كه پیامبر نشسته نماز خواند و ابوبكر ایستاده به او اقتداء كردند. علاوه بر تضاد دو روایت نكته دیگر اینست كه با حضور پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در مسجد امری غیر ممكن است كه شخص دیگری امامت نماز را بعهده داشته باشد.

از نظر شیعه: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله برای نماز كسی را معین نكرد و فقط فرمودند یكی با مردم نماز بخواند و بنا به گفته ی حضرت علی علیه السلام این توطئه و نقشه توسط عایشه طراحی شده بود و به اجرا درآمد و خودسرانه به بلال مؤذن پیامبر گفت: ابوبكر را برای نماز گزاردن با مردم فرا خوان. [22] .


[1] ر. ك: لغت نامه دهخدا، جلد سوم، صص 621- 620 درباره ابوعبيده، جراح آمده است: وي يكي از صحابه ي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و از قريش بود و از مهاجرين به حبشه است و در حضور او در بدر و حديبيه اختلافي نيست، در ميان صحابه به لقب «القوي الامين» خوانده ميشد. و پيامبر فرمود در هر امتي، اميني است و امين امت من ابوعبيده جراح است كه در روز سقيفه ابوبكر گفت من يكي از اين دو مرد را به خلافت مي پسندم يكي عمر و ديگري ابوعبيده كه پيامبر او را امين امت خواند. وي در سقيفه در خلافت ابوبكر اصرار ورزيد. و در سال سيزدهم هجرت ابوبكر به وي ايالت حمص را تفويض كرد او در جنگ با ايرانيان در نبرد جسر كه به روايت ابن اسحاق در سال چهاردهم هجرت بود به شهادت رسيد.

[2] ر. ك: الاصابة مع الاستيعاب، دارالكتاب العربي، جلد چهارم، ص 436. در اين صفحات آمده است: سالم مولي ابي حذيفه فرزند عتبه بن ربيعه يكي از اولين سابقون به اسلام بود و او مولاي يكي از زنان انصار (زن ابوحذيفه) بود و ابوحذيفه او را به پسر خواندگي قبول كرد و دختر خود به نام فاطمه را به زني به سالم داد. وي قرآن را به آواز خوش مي خواند و در جنگ با ايرانيان پرچمدار بود.

[3] ر. ك: الاصابة مع الاستيعاب، جلد چهارم، ص 407- 406، تذكرة الحفاظ، جلد اول، صص 21- 19 و لغت نامه دهخدا، جلد 41، ص 660 در اين صفحات آمده است: معاذ بن جبل بن عمرو بن اوس انصاري خزرجي، از صحابه جليل القدر و عالم به حلال و حرام بود و در جواني اسلام آورد و در جنگهاي بدر و احد و خندق حضور داشت و پيامبر او را پس از غزوه تبوك به عنوان قاضي و راهنما به سوي يمن گسيل داشت. چون ابوبكر به خلافت رسيد به مدينه بازگشت و سپس با ابوعبيده جراح در جنگ شام شركت كرد و چون ابوعبيده در عمواس به مرض طاعون دچار شد مُعاذ را به جاي خود تعيين كرد. از معاذ بن جبل در صحيحين 157 حديث نقل شده است، وي در اردن درگذشت.

[4] ر. ك: اسرار آل محمد صلي اللَّه عليه و آله، ص 36.

[5] ر. ك: الطبقات الكبير جلد سوم، ص 128، المُصنّف في الاحاديث آثار، ابن ابي شيبه، دارالفكر، بيروت- لبنان، بي تا، جلد هشتم، شماره 11، ص 573 در اين صفحه آمده است، «حدثنا... عن ابن أبي مليكه قال: سمعت عايشه و سئلت: يا ام المؤمنين، من كان رسول الله- صلي اللَّه عليه و آله- يستخلف أو استخلف قالت: ابوبكر، قال: ثم قيل لها: ثم من؟ قالت: ثم عمر، قيل: من بعد عمر قالت: ابوعبيدة بن الجراح».

[6] ر. ك: الامامه والسياسه، تأليف: ابن قتيبه دينوري، ناشر: مؤسسه حلبي (1387- 1967)، جلد اول، ص 26، اسرار آل محمد صلي اللَّه عليه و آله، ص 36.

[7] امام علي بن ابي طالب عليه السلام تأليف: عبدالفتاح، عبدالمقصود، ترجمه: سيد محمود طالقاني، شركت سهامي- انتشار، 1362، جلد اول، ص 406.

[8] امام علي بن ابي طالب، جلد اول، ص 247، زندگاني حضرت فاروق اعظم، تأليف، حسين هيكل، ترجمه ي: فضل من الله فضلي، ناشر: موسسه ثور، 1346، ص 35.

[9] ر. ك: ترجمه ي سيره ي ابن شام، به قلم سيد هاشم رسولي، كتابخانه اسلاميه، 1364 ه ش، چاپ سوم جلد اول، ص 163.

[10] ر. ك: الطبقات الكبير، جلد سوم، ص 172.

[11] تاريخ الخلفا، ص 11، انساب الاشراف، جلد اول، ص 582.

[12] تاريخ طبري، جلد چهارم، ص 1348.

[13] ر. ك: تشيح در مسير تاريخ، ص 42.

[14] تشيح در مسير تاريخ، ص 42.

[15] ر. ك: تاريخ سياسي اسلام، آئينه وند، صص 99- 97.

[16] ر. ك: ابن ابي الحديد، جلد اول، ص 160، ترجمه ي احتجاج جلد اول، ص 182. از جمله گزارش وقايع خانه رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله به هنگامي كه لشگر اسامه در محل جرف اردو زده بود.

[17] ر. ك: تاريخ طبري، جلد چهارم، صص 1317- 1316.

[18] ر. ك: تشيع در مسير تاريخ، ص 43.

[19] ر. ك: طبقات، جلد دوم، ص 265.

[20] طبقات، جلد دوم، ص 264.

[21] ر. ك: طبقات، جلد دوّم، ص 260.

[22] ر. ك: تاريخ اسلام، فياض، ص 127.